توی دنیایی که قلبا هر کدوم یه جا اسیرن
کاش به فکر اونا باشیم ، که از این زمونه سیرن
من مرده ام ... به نسیم خاطره ای ، گاهی تکانی می خورم ... همین
رد پای زرد پاییز / باز میون لحظه هامه
قطره های سرد بارون / دوباره رو گونه هامه
ابرای سیاه غصه / آسمونمو پوشونده
دیگه خورشیدی ندارم / داغ تو اونم سوزونده
من ماندم و حلقه طنابی در مشت / با رفتن تو به زندگی کردم پشت
بگذار فردا برسد می شنوی / دیروز غروب ، عاشقی خود را کشت
اولین خنده ز بی دردی بود
آخرین گریه ز بی درمانی
خاطرات آدم مثل یه تیغ کند میمونه که رو رگت میکشی!
نمیبره اما تا میتونه زخمیت میکنه
خسته ام از لبخند اجباری / خسته از حرف های تکراری
خسته ام از آدم های تکراری / خسته از محبت های خالی
همانند پلی بودم برای عبورت
به فکر تخریب من نباش
رسیدی دست تکان بده
من خود فرو میریزم ...
کلاغ جان ...قصه من به سر رسید ...سوار شو ...تو را هم تا خانهات می رسانم
امشب شب رویای تو بود و تو نبودی / در دل همه آوای تو بود و تو نبودی
دل زیر لب آهسته تمنای تو میکرد / در حسرت دیدار تو بود و تو نبودی . . .