نترس عزیزمـــــ!!
ظرفیت باور من به اندازه ی همه ی دنیاست
تو دروغت را بگو !!
دلم بوسه ای میخواهد...
که از فشارش , چشمانم سیاهی رود!
چقدر این سرگیجه ای که از مستی عشق برمی خیزد را دوست دارم !
چه عاشقانه به رویت لبخند زدم
و تو چه مهربانانه لبخندم را پاسخ گفتی ...
و این شد
"عاشقانه ی آرام" من و تو
تمــــــــــــام دنیـــا در آغوشـــت خــــلاصه شـــــــــده اســـــــــت ...
کـــــــــــودکـــــــــانه
پنــــــــــــاه میـبـــــــــــرم ...
بـــــــــه خلاصــــــــــه ی دنیــــــــــــــــا ...
چه خوش خیال است
فاصله را میگویم
به خیالش تو را از من دور کرده نمیداند جای تو امن است
اینجا در میان دل من ...
آتش از اندوه هجران بهتر است
بی قرارم کردی و گفتی صبوری بهتر است
من نمی دانم کجا خواندم ، که یادم داده است ؟
یار وقتی در کنارت نیست ، کوری بهتر است ...
روزگارم این است :
دلخوشم با غزلی
تکه نانی ، آبی
جمله ی کوتاهی
یا به شعر نابی
و اگر باز بپرسی گویم :
دلخوشم با نفسی
حبه قندی ، چایی
صحبت اهل دلی
فارغ از همهمه ی دنیایی
نگاه کن آن دور دستها یکی تنها به انتظار ایستاده
لبخندی عاشقانه ، دستی برایش تکان بده...
تا بشکند حصار سنگی تنهایی اش...