قسم به آینه ی چشمت، به خوبیت به صفایت / دوباره مثل همیشه، دلم گرفته برایت
می نویسم باران ! می نویسم سرما ! می نویسم غم و اندوه و نفس ! می نویسم احساس، تا بدانی دل من بی تو گلم میمیرد و بدان دل سرد است و کمی بارانی، غم سراسر دل من پر کرده، کاش اینجا بودی...
گل را ساعتی، محبت را روزی و عشق را لحظه ای، اما تو را برای همیشه دوست دارم
نم نم عشقت را با دریای محبت دیگران عوض نمیکنم، حتی اگر در طوفان غمت بمیرم
ما در قبیله مان پیغام دوستت دارم را با دود به هم می رسانیم!
نمی دانم آن سو تکه چوبی برای تو هست یا نه؟
من اینجا جنگلی را به آتش کشیده ام...
در زندگی نه گل باش که اسیر خاک شوی
و نه باران باش که به خاک بیفتی
خاک باش که از تو گل بروید و باران به خاطر تو ببارد
گفتی که ما به درد هم نمی خوریم
اما هرگز نفهمیدی من تورا برای دردهایم نمی خواستم...
از انتهای خیالت تا هر کجا که بروی به هم می رسیم!
زمین بیهوده گرد نیست
به سلامتی 2 بوسه
اولی وقتی بچه به دنیا میاد، مادر می بوستش ولی بچه نمی فهمه
دومی وقتی مادر از دنیا میره بچه می بوستش ولی مادر دیگه نمی فهمه