گاهی باید بغضت را بخوری و اشکت را تف کنی
که مبادا دل کسی بلرزد ...!
حتی در تنهایی خودت ،حق اشک ریختن نداری
چرا که قرمزی چشمهایت دل میشکند ...
این آینده کدام بود که بهترین روزهای عمر را حرامِ دیدارش کردم …
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﺎ ﮐﻮﭼﮏ !
ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﻪ ﭘﺎﯼ ﺣﺮﻓﺖ ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ،
ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺩﻫﺎﻥ ﻫﺮ ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﺑﻮﯼ ﮔﻨﺪ “ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ” ﻣﯿﺪﻫﺪ . . .
من خیلی وقته کارت قرمزمو گرفتم …
فقط دارم آروم آروم زمینو ترک میکنم واسه وقت کشی !
عقربه های ساعت خسته از تکرار
اما مرگ است خاموشی این تکرار
کاش کسی یاد معلم ها می داد :
اول مهر شغل پدرها را نپرسند ؛
وقتی هنوز احترام به همهی شغل ها را و افتخار به همهی پدرها را یاد دانش آموزانشان ندادهاند !
حالا قصه ی چشمان یتیمی که نم میخورد ، بماند …
گاهی به بعضـــــیا باید گفت :
” عزیزم اگه برام بـــزرگ شده بودی ، فقط به خاطر خطـــای دیــدم بود ” !
یه وختا اینقد آدم زندگی ایش غمناک میشه
که دوس داره یکی یوهو بگه….کاااااات….عالی بود عالی…
خسته نباشین بچه ها…واسه امروز بسه!