ما را به یک کلاف نخ آقا قبول کن
یـا ایّهـا العــزیز! أبانـا! قــبول کن
آهی در این بساط به غیر از امید نیست
یـا نـاامیدمــان ننـمـا یـا، قـبـول کن
اوست که در انتظار تواست تا پردهی غیبت را بدری
و چهرهی دلآرایش را به مشاهده بنشینی
او غائب نیست؛ از هر حاضری حاضرتر است
این تویی که غائبی، تو باید حاضر شوی، او منتظر توست
زمین دلتنگ و مهدى بیقرار است / فلک شیدا، پریشان روزگار است
دلا، آدیـنه شد، دلبر نیامد / غروب انتظارم سرنــیامد
همه دلها پر از آه و غم و درد / همه آلاله ها پــژمرده و زرد . . .
سر راهت در انتظارم / برده هجرت صبر و قرارم
جز ظهورت ای گل زهرا / به خدا حاجتی ندارم . . .