[سرد بودنـــــم] را بگــــذار به حساب...
[گرم بودنت] با دیگران ... !
یادت باشد
دلت که شکست ، سرت را بگیری بالا
تلافی نکن ، فریاد نزن ، شرمگین نباش
حواست باشد ؛
دل شکسته ، گوشههایش تیز است.
مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی به کین،
مبادا که فراموش کنی روزی شادیش، آرزویت بود...
صبور باش و ساکت ...
به خدا بگو:
زمستانش سرد نیست
جمع کند تکرار فصلهایش را !
من در تابستانش هم از بی وفایی دندان به دندان سائیده ام...
نیازی نیست اطرافمون پر از آدم باشه ...
همون چند نفری که اطرافمون هستند ، آدم باشند کافیه !
چه فرقی دارد
پُشت میله ها باشی
یا در خیابانهای شهر در حال قدم زدن
وقتی که آرزوهایت
در حبس باشند
هوای دو نفره داشتن،
نه ابر میخواهد نه باران نه یک بعد ازظهر پائیزی....
کافیست حــواسمان به هم باشد !
فراموش کردن یک نفر
مثل فراموشی خاموش کردن چراغ حیاط خلوت است
برای همین
همهِ روز بعد روشن میماند
بعد
همان چراغ
یادآور ات میشود
مخاطب خاص ..
وقتت را نمی گیرم...
فقط به لبهایت بگو لبهایم گفتند : " ماچ "
بگذار همه ی زندگی ام گره ی کور بخورد
دستهای “تــــــــــو” که باشد ملالی نیست…
با نگاه “تـــــــــــو” گره از همه چیز باز میشود حتی از دل گره خورده من!