چه جنگی راه افتاده بین دل و غرور ...
دل تو را میخواهد ...
مدام میگوید به دنبالت بیایم ...
و غرور پاهایم را بسته ...
تــو نترس ...
جایت امن است ...
قربانی این جنگ "منـم "
بگــذار بگـوینـد مغرورم ... !
مـــــــــــن دوسـتـت دارم هــایـم را خـرج کـسـی کـه لـیـــاقــــتـــش را نـدارد، نـمـیـکـنـم
من عاشقانه هایم را روی همین دیوار مجازی می نویسم !
از لج تو . . . از لج خودم . . .
که حاضر نبودیم یک بار این ها را واقعی به هم بگوییم !
جـــانبــــازٍ چند درصـــد است ؟
او که در حادثه ی عـــشـــق ،
قــــــلب و غــــرور خود را از دست داده است ؟
لعنتی ســـلام مــــرا بــــــه غـــرورت برســــــان
و بـــه او بگــــو
بـهـــای قــــــامــت بــلنــــدش تــنــهــایـیـســـــت...!!
گرچــه ای دوســــت غرور دلــــــت احســــاس مـــرا درک نکـــرد...
آفریــــن برغـــم عشــــقـــت کــه مرا ترکـــ نکرد...
آدمی غــــــرورش را خیلی زیاد،
شاید بیشتر از تمـــــــام داشتــه هــــایــش- دوست می دارد،
حالا ببین اگر خودش، غـــــــرورش را بـــه خـــــاطــــر تـــــو، نادیده بگیرد،
چه قدر دوســتت دارد !
و این را بِفهــــــــــــم آدمیــــــــــزاد
گاهی دلم می خواهد
وحشــیانه غرورت را
پاره کنم!
قلب ترا
در مشتم بگیرم
و بفـشارم
تا حال مرا لحظه ایی بفهمی...!