اس ام اس جدید

اس ام اس عاشقانه سال 99 ، دل نوشته جدید ، جملات زیبا 2020 ، متن دلتنگی 99 ، استاتوس قشنگ 99 ، شعر جدید ، جمله های ناب ، اسمس غمگین سال 1399، دوبیتی لاو ، پیام کوتاه دوستت دارم

اس ام اس جدید

اس ام اس عاشقانه سال 99 ، دل نوشته جدید ، جملات زیبا 2020 ، متن دلتنگی 99 ، استاتوس قشنگ 99 ، شعر جدید ، جمله های ناب ، اسمس غمگین سال 1399، دوبیتی لاو ، پیام کوتاه دوستت دارم

قبلا رفته است

وقتی کسی زیاد از رفتن حرف می زند،
قبلا رفته است
فقط می خواهد مطمئن شود
چیزی از او در تو جا نمانده!
کمک کن چمدانش را ببندد
چترش را به او پس بده
لبخندش را
آوازهایش را
همینطور سایه اش را
که گاه و بیگاه از پشت پنجره ات گذشته بود ...
رسول یونان

سرگردان هستم

من در جایی از زندگی
قرار گرفته ام که
جز دلتنگی برای من ندارد
سرگردان هستم
وقتی دغدغه دیدارت
همواره با من است
و هر لحظه
درمانده تر می شوم
وقتی دیدارت ممکن نیست...
یاری ام کن بانو
تا حال خودم را
بیش از این
گم نکردم
تو بگو
کجای زندگی ام باید گم شوم
تا در زندگی ات
پیدایـم کنی...
آیدین دلاویز

هر جای دنیا میخواهی باش

ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ...
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ...
ﻧﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ...
ﻭ ﻧﻪ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﯾﻢ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﺩ ...
ﻭ ﻧﻪ ﺩﺳﺘﺎﻧﻢ ﻟﻤﺲ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ...
ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﺷﻌﻔﯽ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ...
ﺑﺎ ﺩﻟﻢ ﺍﺣﺴﺎﺳﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ... !
هر جای دنیا میخواهی باش ...
من احساسم را با همین دست نوشته ها
به قلبت میرسانم ...

کوتاه نمی آییم

محشر را من و باد
به پا خواهیم کرد
وقتی هیچکدام
کوتاه نمی آییم
از لمس موهایت...
آیدین دلاویز

از همه عمـــــر می تــوان گــذشت

از زنـــدگی
از خــــوشی ها
از همه عمـــــر می تــوان گــذشت
اما از تــو نـــمی توان رد شد
بانـــو !
چـــه نــسـبتی با خــدا داری که
برگشـتن از تو را کفـــر می دانم ؟
 آیدین دلاویز

آرام خواهیم گرفت

عاقبت
همه‌ی ما
زیر این خاک
آرام خواهیم گرفت
ما که روی آن
دمی به همدیگر
مجال آرامش ندادیم
آنا آخماتووا

آدم فقط یکبار عاشق می شود

به هرکسی که می رسی ، می گوید :
آدم فقط یکبار عاشق می شود ...
دروغ است …
تو باور نکن …
مثلاً خود من ، هرروز ، دوباره ، عاشقت می شوم

چون بهاران می رسد

بی‌ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی
چون بهاران می رسد با من خزانی می کند
‏شهریار‬

"چـادر سـیاه" مـادرم

"چـادر سـیاه" مـادرم
گوشه اش را می گرفتم و راهم را
از میان هیاهوی بازار پیدا می کردم
زبری اش، بهتر از هر دست نوازشگری
مرهمِ اشکهایم می شد
حالا در این بیـراهه ...
منِ سرگردان و گریان چه کنم ...!؟
فرزاد شاهی زارع

می نشینی

می نشینی
دستانت
گره ای
و بندهای کفشت
چشمانت
برمی خیزند
نگاهت
گره ای
و بندهای جانم...
مجید ترک تتاری‬