تـــــــــــــــــــــــو
همان شقایق معروف سهرابی!!!
تا تــــو هستی
زندگــــــــی باید کرد...
خــودَم قَبـــول دارم کـــهنه شـــده ام
آنـــقدر کــهنه...
کــه می شــوَد
رویِ گَرد و خـــاک تَنـــَم
یــادگــاری نــوشت...
بنویس
و...
برو.....
رو برگ یک گلابی / با یک مداد آبی
هزار دفعه نوشتم / دوست دارم حسابی
"خاموشی" بهانه است...
مشترک مورِد نظر، "فراموشی" دارد!
کاش می شد زندگی را هم عوض کرد٬ مثل «چایی» وقتی که سرد می شود...
تنهایى با ارزشه چون خالی از انسانهاى بى ارزشه...
از دیگران بریدم تا مهربان بمانی
نامهربان تو رفتی با دیگران بمانی؟
حرفش را ساده گفت: من لایق تو نیستم!
اما نمیدانم خواست لیاقتم را به من یادآوری کند یا خیانت خودش را توجیه!؟!
تقصیر تو نیست، مقصر معلم دستور زبان فارسی بود:
به من نگفت که من با هر تویی ما نمیشود!
گاهی نیاز است دکتر به جای یک مشت قرص، برایت فریاد تجویز کند...