کاش باران بگیرد ...
کاش باران بگیرد و شیشه بخار کند...
و من همه ی دلتنگیهایم را رویش "ها" کنم...
و با گوشه ی آستینم همه را یکباره پاک کنم ... و خلاص...
خیلی وقت است فراموش کرده ام ...
کدامیک را سخت تر می کشم ... ؟
رنــــج !
انتظار !
یا نفس را ...
.
.
چهار فصل کامل نیست !
هوای تو ، هوای دیگریست ...
خیانت واژه ی تلخی ست ، حقیقتی زهرآگین...
فرود دشنه، پی در پی ، بر پیکره ی دوستت دارمها...
هرگز تبرئه ای نیست...
آنکه را که چنین به کشتن قلب آهنگین عشق برخاست و دلی را که پژمرد ...
ای نارفیق.. به کدامین گناه ناکرده.. تازیانه می زنی بر اعتمادم ؟
زیر پایم را زود خالی کردی...
سلام پر مهرت را باور کنم ، یا پاشیدن زهر خیانتت را ؟
نمی بخشمت به خاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی
به خاطر تمام غم هایی که بر صورتم نشاندی
نمی بخشمت به خاطر دلی که برایم شکستی
به خاطر احساسی که برایم پر پر کردی
نمی بخشمت به خاطر زخمی که با خیانت بر وجودم تا ابد نشاندی
حیران شده ی گریه ی پنهانی خویشم
آرامشی از لحظه ی طوفانی خویشم
پنهان شدی و فکر خیانت به سرم زد
شرمنده ی این حالت شیطانی خویشم ..
اگر کسی یکبار به تو خیانت کرد این اشتباه از اوست
اگر کسی دوبار به تو خیانت کرد این اشتباه از توست !
(شکسپیر)
بی وفایی کن وفایت می کنند
با وفا باشی خیانت می کنند
مهربانی گرچه آیینه ی خوشیست
مهربان باشی رهایت می کنند
نفرین به تو که با زیباترین نقاب به چهره دوست درآمدی
نفرین بر آن مرامی که اینگونه به اعتمادم خیانت کرد
نمیبخشمت...
تو روزگار رفته ببین چی سهم ما شد ...
از عاشقی تباهی
از زندگی مصیبت
از دوستی شکست و
از سادگی خیانت