-
دل دله
سهشنبه 21 بهمنماه سال 1393 19:03
دل اگــــــــــہ حالیش بود که دل نــــــــــمیشد✖ مغـــــز میشد√ پس دل دِله ازش توقع های اضافه نداشته باش !
-
عشق مرد و زن ندارد
سهشنبه 21 بهمنماه سال 1393 19:02
مرد و زن ندارد به نقطه ی ما شدن که رسیدی شور انگیز ترین باش برای عاشقانه هایت میان مردمان شهر فریاد بزن “دوستت دارم” و اگر کسی چشم غره ایی رفت تنها دعایش کن تا عاشق شود ، همین !
-
ﻣﺮﮔﺒﺎﺭ ﺍﺳﺖ
سهشنبه 21 بهمنماه سال 1393 19:00
ﻫﯿﭻ ﺯﻧﯽ ﺭﺍ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﮐﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ، ﯾﮏ ﺯﻥ ﺭﺍ ﯾﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻭﺍﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ، ﯾﺎ ﺍﺻﻼ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﮐﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﻬﺎ، ﻣﺮﮔﺒﺎﺭ ﺍﺳﺖ...!
-
پشت نگرانی ها
سهشنبه 21 بهمنماه سال 1393 18:58
دوست دارم دستم را بگیری و زیرگوشم زمزمه کنی که پشت خوابهای نا آرام تو... چیزی بیش از نگرانی های زنانه نیست... دستت را بگیرم و زیرگوشت زمزمه کنم که پشت نگرانی های زنانه ی من... مردی ایستاده که دیوانه وار دوستش دارم !
-
یه حس تکرار نشدنی
سهشنبه 21 بهمنماه سال 1393 18:57
●✦ گاهــــــــــــــــــــــے ✦● ●✦ حتـــــــے با شنــــــیدن اســـــم تــــ♥ــــو ✦● ●✦ قـلبــــ♥ــــم تــند تنـــد میزنــہ ✦● ●✦ بدنـــم گـرم میـشــہ ✦● ●✦ تـــ♥ـــو با مــــــن چـیکــار کـردے عشـــ♥ــــقم ؟ ✦● ●✦ این هــمـہ شــیـــــدایــے فــــــقط با شــــنیدن یـہ اســــم ✦● ●✦ بـہ اســـــــــمت قســــــم ✦● ●✦...
-
کاش وقت داشتی
سهشنبه 21 بهمنماه سال 1393 18:55
سلام ! حالتــ چگونه استـــ ؟؟؟ نه برای اینکه امـــروز دلم برای تو تنگــ شده استــ ؛ نه برای قدم زدنهــ ــای خاطراتـــ ِ باران ... تو را برای تمام عمـــر ... آرزو ... برای تمام روز ... برای روشنای تمام هنــوز ... تو را برای همیشه ... برای همیشه ... برای همیشـــــه میخواستم ! کاش کمی برای شنیدن وقتــ داشتـــی...!
-
تکیه گاهم باش
سهشنبه 21 بهمنماه سال 1393 18:54
تڪیـﮧ گـآهَم بآش ! میخـوآهَم سَنگـینی نِگـآه ایـن مَرבمِ حَسـوב شَهـر رـآ تـو هـَم حـِس کنـی ایـن مَرבم نمیتَـوآننـَב ببیننَـב בست هآیِمـآن تـآ این اَنـدآزه بِہم می آینـב !
-
اگر نماینده مجلس بودم
سهشنبه 21 بهمنماه سال 1393 18:53
اگر نماینده مجلس بودم طرح آمدنت را تقدیم میکردم مطمعن باش تصویب میشد آخ! تو مجبور بودی که بیایی . . !
-
به قدر مژه بر هم زدنی
سهشنبه 21 بهمنماه سال 1393 18:51
گفته بودی که چرا محو تماشای منی آنچنان مات که حتی مژه بر هم نزنی مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی
-
صدای قدمهایت
سهشنبه 21 بهمنماه سال 1393 18:49
دستم را روی قلبم می گذارم خوشحال میشوم که قدمهایت را احساس میکنم عجب تفاهمی دارند صدای قدمهایت با صدای قلبم...!
-
جملک بیوفایی
سهشنبه 21 بهمنماه سال 1393 18:49
مهم نیست ڪه دیگر بآشـے یآ نه... مهم نیست ڪه دیگر دوسم دآشته بآشـے یآ نه مهم نیست ڪه دیگر مرآ به خآطر بیآورے یآ نه مهم نیست ڪه دیگر تورآ بآ دیگرے میبینم یآ نه مهم اینست ڪه زمآنے که تنهآ میشوے ... زمــآنـے ڪه دلت گرفت چگونه و با چه رویـےسر به آسماטּ بلند میڪنـے و میگویـے : خدآیا مـטּ ڪه گنآهـے نڪردم !!! پس چه شد ...
-
دل میکنم
شنبه 11 بهمنماه سال 1393 23:45
هر لحظه ای که به تو نزدیک میشوم ، انگار از آنچه که ثانیه ای پیش بودم ، دل میکنم افکار من با تو ، فقط تو میشود ...
-
دل است دیگر
شنبه 11 بهمنماه سال 1393 23:42
ﺩﻝ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕـــﺮ … ﻫﻮﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﮐﻤﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﻝ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕــــﺮ … و ﯾﺎﺩﺵ ﺭﻓﺘﻪ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﯼ !
-
دلتنگ تر
شنبه 11 بهمنماه سال 1393 23:41
میگویم برو... نه اینکه دوستت نداشته باشم! نه اینکه عاشقت نیستم! نه اینکه نمی خواهمت! میگویم برو... چون وقتی خودت هستی و دلت جای دیگریست، بودنت مشکلی را حل نمی کند! فقط دلتنگ ترم می کند...!
-
دلم براى کسى تنگ است
شنبه 11 بهمنماه سال 1393 23:39
دلم براى کسى تنگ است کسى که بى مـن ماند کسى که با مـن نیست... کسى که مـن همیشه دلم برایش تنگ مى شود... کسى که دوستش دارم... عاشقانه...همیشه... تا ابد...تا خودِ خداوند... دلم براى تـو تنگ است...
-
حس عجیب تنهایی
شنبه 11 بهمنماه سال 1393 23:36
قامتم خم شده … دلــ ــــم گرفته … حس عجیب تنهایی پاهایم را میلرزاند … خودت میدانی … من به این نبودنت عادت ندارم
-
دلم که میگیرد
شنبه 11 بهمنماه سال 1393 23:35
دلــ ـــــم کــه میگیرد… به خودم وعــ ــــده های روز خوب را میدهـــ ــم از همــ ــان وعده های خوبــی که: سالهــ ــــاست به امیــ ـــد رسیدنشان تقویــ ــم را خط خطی میکنم…
-
دلم هوایت را میکند
شنبه 11 بهمنماه سال 1393 23:31
این که چقدر از آن روز ها گذشته … یا اینکه چقدر هر دویمان عوض شده ایم … یا اینکه هر کداممان کجای دنیا افتاده ایم … اصلا مهم نیست … باز باران که ببارد ، هروقت که میخواهد باشد ، دلم هوایت را میکند …
-
عشق اول
شنبه 11 بهمنماه سال 1393 23:29
عشق اول هیچ وقت فراموش نمیشه چون اولین حسه که تنهاییتو پر کرده . . .
-
در امتداد خیابانی شلوغ
دوشنبه 6 بهمنماه سال 1393 15:19
سال هاست هیچ هوایی از این اتاق غمگین به کوچه ام نمی کشاند جز هوس سیگاری که عصر ها آتش بی تابی هایم را در امتداد خیابانی شلوغ روبروی پنجره ای خالی از تو ... خاموش می کند ... "اصغر معاذی"
-
تنهایی من
دوشنبه 6 بهمنماه سال 1393 15:17
برای من نقشه نکش ...! من جهات جغرافیایی را نمیشناسم و هنوز در کوچههایی که با تو قدم زدهام گم میشوم؛ برای من نقشه نکش! در هیچ نقشهای راهی به تنهایی من وجود ندارد ... "مژگان عباسلو"
-
خیس
دوشنبه 6 بهمنماه سال 1393 15:15
چنان بر خاطراتت باریده ام به هر بندی بیاویزی شان خیس من اند ... ! "مهران پیرستانی"
-
تبعید
دوشنبه 6 بهمنماه سال 1393 15:14
تَبعیــــد؛ مَنــــم میـــــانِ انبوه قُربت غَریب ایســـــتاده ام ... "عصمت امید"
-
با تو قدم زدم
دوشنبه 6 بهمنماه سال 1393 15:12
پشت این عکس نمی تواند دیوار باشد، من پشت این عکس، با تو قدم زده ام... "کامران رسول زاده"
-
نخندید
دوشنبه 6 بهمنماه سال 1393 15:11
پوست و استخوانم ، نخندید فولاد هم آب می شود ... آتش که به جانش می افتد ! "رضا محبی راد"
-
بعد از رفتن تو
دوشنبه 6 بهمنماه سال 1393 15:10
لباس هایم به تنم زار می زنند کفش هایم می خندند به ریش من ... منی که بعد از تو در برابر آینه ای شکسته نشسته است و فیلم اشک ها و لبخند ها را تماشا می کند ...
-
مرا کشته اند
دوشنبه 6 بهمنماه سال 1393 15:08
خیلی ها با دست خود مرا کشته اند خیلی ها با دست خود مرا کفن کرده اند خیلی ها با دست خود مرا به خاک سپرده اند اما عجیب اینجاست که من زنده ام هنوز ... ! "سید علی صالحی"
-
هایهای
دوشنبه 6 بهمنماه سال 1393 15:07
خودم را میزنم به خیابانهای شبهای ... سیگارهای ... هایهایِ منی که از خلأ پُر بود همینطور برای خودم میخندم همینطور برای خودش اشک میآید... "گروس عبدالملکیان"
-
کسی برایت گریه نمی کند
دوشنبه 6 بهمنماه سال 1393 15:02
چشمهایت, از ساعت بیرون زده اند و قلبِ من از دهانم این دقیقه هایِ فلج شده تو را رویِ دستهایشان می برند کسی برایت گریه نمی کند و من روبرویِ خودم می نشینم ناخن هایِ پایم را, سوهان می کشم و فکر آنهایی هستم که از فردا خوابت را... از شب هایِ این شهر خواهند چید "آزاده پیرای"
-
بی امید دیدار
دوشنبه 6 بهمنماه سال 1393 15:00
نیم نگاهی رد و بدل شد روشن بود وساده سلام و احوال پرسی به اندازه ئ شرط ادب او شکل خوشبخت ها تو نمونه ئ کامل یک فلک زده ساده و روشن راه تان را کشیدید رفتید ... بی امید دیداری حتی به اندازه ئ شرط ادبـــــ ! "سارا اردهالی"