گریه ی آخر ِ شب هایم ...
انگار کافی نبوده ...
این روز ها ...
اوّل صبح ها هم ...
گریه می کنم ...
آاای آدم ها ...
این ها که می نویسم ...
یعنی ...
چقدر زیاد دلم می خواهد ...
کسی باشد ...
بپرسد ... :
خوبی ... ؟؟؟؟
فرشته ها همیشه وجود دارن،اما بعضی وقتا چون بال ندارن بهشون میگیم دوست
تقدیم به فرشته ی بی بالم که به داشتنش میبالم
تا به حال به شالیزار نگاه کردی؟
میدونی چقدر ساقه ی برنج توشه؟(نمیدونی که)
میدونی تو هر ساقه چند تا دونه برنجه؟(نمیدونی که)
من تورو به اندازه ی همه ی برنج های یک شالیزار بزرگ دوستت دارم(تو اینم نمیدونی!)
انگشتانت را به من قرض بده...برای شمردن لحظه های نبودنت کم آورده ام...
پیش هم بودن اگر دیروزها لطفی نداشت،ارزش دیروزها را امروز باور میکنم
دلتنگی حس نبودن کسی است که تمام وجودت یکباره تمنای بودنش را میکند
انجماد قلب ها را از خشکسالی چشم ها میتوان فهمید
چشمی که گریستن نمیتواند،زیستن نمی داند
لحظه هایی هست که دلم برات تنگ میشه ، من اسم این لحظه ها رو گذاشتم همیشه
به خاطر عشق خودت زنده نباش، به خاطر کسی زنده باش که به عشق تو زندست