یه روزی گله کردم من از عالم مستی
تو هم به دل گرفتی دل ما رو شکستی
من از مستی نوشتم ولی قلب تو رنجید
تو قهر کردی قهرت مصیبت شد و بارید
پشیمون و خستم اگه عهدی شکستم
آخه مست تو هستم اگه مجرم و مستم
تنها یک سقوط است که جاذبه زمین مسئول آن نیست: فرو افتادن در عشق
پایان عشق واقعی گریه نخواهد بود ، چون عشق واقعی پایانی نخواهد داشت
کاش گناهی کنم که مجازاتش تبعید به قلب تو باشد
سیگار بعدی را روشن میکنم
کامی از لبش میگیرم
بجای لبهایی که چندی است نبوسیده ام
انگشتانم بوی تند سیگار میگیرند
همان انگشتانی که همچو باد
جنگل موهای تورا نوازش میکردند
دیگر این اندام سوزان تو نیست که مرا احاطه کرده
دود سیگار است و بس…
سیگارم که به آخر میرسد
لبم را میسوزاند مانند بوسه ای
که تو هنگام خداحافظی به آن تقدیم کردی …
می خواهم خودم را بُر بزنم؛
شاید این دست …
تو بیایی !
گفت:
بی من چه میکشی؟
گفتم:
نفـــــــــس…!
نمیگویمت پنجه آفتابی
نمیگویمت گل همیشه بهاری
نمیگویمت با تو تنها زنده ام
یا نباشی بی تو میمیرم
دست از این اغراقها برداشته ام !
فقط یک کلام ،ساده میگویم…
” تا همیشه دوستــــــــت دارم “
عشق ؛ به زخم که برسد ، سکوت می شود
زخم که عمیق شود ، بیداریِ دل ، درد دارد !
من
در این بغض های هر لحظه
در این دلتنگی های مدام
در این آشفتگی های دقایقم
دارم
سکوت
می شوم
با من از عشق چیزی بگو
پیش تر از آنکه زخم هایم عمیق شود…!
بار آخر من ورق را با دلم بر میزنم …
بار دیگر حکم کن….با دلت ،
دل حکم کن.
حکم :دل !
هر که دل دارد بیندازد وسط !!!
تا که ما دلهایمان را رو کنیم …
این دل من !
رو بکن حالا دلت را !
دل نداری ؟
بر بزن !!!