آنقدر با تنهایی انس گرفتم که دیگر زبانش را می فهمم !
و فهمیدم …
تنهایی هم می تواند عشق خوبی باشد به شرط اینکه
درکش کنم ...
یه دریا اشـــــــــــــــک برای ریختن دارم…
یه دل گرفته…
یه زندگی پر از خالی…
من سرشارم از تنــهایـــــــــی…
تنهــــآیــــی
نـــتــــیـجــه ی تــوافُــق هـــای بــی قــیـد و شــرطِ
مَـــــــن
بــــــآ خــــــودم. . .
تنهایی ام
استکانِ چایی به نیمه رسیده
نه میداند که تمام میشود
نه میداند که نیمه رها میشود ...
" تنها " که باشی ؛
نه دلت دستمالی میشود
و نه خیالت انحصاری ...
ما به مرز علاقه میرسیم...
و از مرزها که میگذریم ما،
دوباره تنهاییم!
کنج اتاق
ھمبستر دیوارم
کاش یکی مچم را بگیرد
عادت بدیست تنھایی
غیـــرت مــــــردانه ات کـــــجاست ؟
زمانـــی کـــه معشــــوقه ات از تـــــجاوز تنــهایی رنــــج می کشیـــد ،
بـــه جـــای درکـــش
ترکـــش کــــردى ...
بخوان مرا خط به خط
معنایم کن واژه به واژه، حرف به حرف
تمام بغض هایم، اشک هایم، نگفته هایم را مرهم باش...
که من از برم این قصه ی تنهایی را...