اعصابم این روزها عین بیسکویت شده …
از اون بیسکویت هایی که یک هفته میمونه ته کیفت ، که یادت میره بخوریش …
همون ته له میشه ، خورد میشه ، پوووووودر میشه !
قـــدم نزن
این جـــا...
این شعـــر ها ، آن قدر بارانی اند
که می ترســم تمام لحظه هایتـــ خیس شوند...!
بعضی آدمها یهو میان...
یهو زندگیت و قشنگ میکنن...
یهو میشن همه ی دلخوشیت...
یهو میشن دلیل خنده هات...
یهو میشن دلیل نفس کشیدنت..!
بعد همین جوری یهو میرن...
یهو گند میزنن به آرزوهات...
یهو میشن دلیل همه ی غصه هات و همه ی اشکات...
یهو میشن سبب بالا نیومدن نفست...
ارسال کننده: sahar
یـا دیـوار هـاے مـا مـوش نـدارنـد یـا مـوش هـا کـر شـده انـد ،
و نـمـے شـنـونـد صـدای نـالـه هـاے پـر از بـغـضـم را . .
مـوش هـم مـوش هـاے قـدیـم . .
دلم را می پیچم لای پتو
شاید سرما نخورد
از بس که رفتار این روز هایت سرد است ...
آنـــقدر نـفس مـی کــشم ...
تـــا ،
تمـــام شـود..
همـه ی آن "هـــوایــی" کـه ،
ســـراغ ِ تـــو را مـی گــــیـرد ...