گاهی مرا یاد کن ...
من همانم که اگر ساعتی از من بی خبر بودی
آسمان را به زمین می دوختی ...
باز هم از یاد تو ، شعله به پا خواسته / آتش سرخش ز نور ، قلب من آراسته
زردی روی مرا ، نیک تماشا نما / شمع وجود من از دوری تو کاسته
تا زمین در گردش و تا آسمان در چرخش است
یاد یاران چون شما در قلب ما آرامش است...
جنس من از آهن و از سنگ نیست / من دلم تنگ است و یار دلتنگ نیست
حال دل از من نمیپرسی چرا / حال پرسیدن که دیگر ننگ نیست . . .
آن نازنین کجاست که یادم نمیکند / صد غم به سینه دارم و شادم نمیکند
یک لحظه آنکه بی من هرگز نمی نشست / امشب به یاد کیست که یادم نمیکند
شاید با هم بودن سخت تکرار شود اما به یاد هم بودن را هر لحظه میتوان تکرار کرد