مرد لاک به ناخوناش نمیزنه که هروقت دلش یه جوری شد
دستشو باز کنه و ناخوناشو نگاه کنه و ته دلش از خودش خوشش بیاد !
شاید قانون دنیا همین باشد،
من صاحب آرزویی باشم که شیرینی تعبیرش از آن دیگریست …
خاطراتی از فرداهامان ، برای بودنت ، همراه ترانه های خیس و باران خورده چشمهایم
و من در هر تولد تو باز زنده می شوم !
تمام وجودم را در قلبم ، قلبم را در چشمانم ،
چشمانم را در زبانم خلاصه می کنم تا بگویم ،
روز تولدت مبارک باد …
(سال تولد) شاخه گل سرخ به سویت فرستاده
و بر تک تک گلبرگ های آن می نویسم تولدت مبارک !
تمام لحظه های عمرم بدرقه نفس کشیدن توست ؛
به دنبال کوچکترین فرصت بودم تا بزرگترین تبریک را نثار قلب مهربانت کنم …
جشن میلادت را به پرواز میروم در این خانگی ترین آسمان بی انتها
آسمانی که نه برای تو که تنها برای ما آبیست … تولدت مبارک !
آری درست است این هدیه قبل از وجود خودم از آسمان آمده
ولی مهم این است که از آن دل من بوده … تولدت مبارک !