چه کسی حرف مرا می فهمد؟
چه کسی درد مرا می داند؟
در پس پرده ی اشک چشمم
چه کسی راز مرا می خواند؟
چه کسی واژه ی تنهایی را
در دل غم زده ام می بیند؟
با سر انگشت محبت چه کسی
قطره ی اشک مرا می چیند
سال ها غیر خداوند بزرگ
هیچ کس از غمم آگاه نبود
توشه ی زندگیم در همه عمر
جز غم و غصه ی جان کاه نبود
مرگ یک روز و یا یک شب سرد
چشم غمگین مرا می بندد
شاید آنجا پس از این رنج و عذاب
سردی گور به رویم خندد
خدای من
خوب من
خوب این
خوب اون
خوب ما
برای همه ی داده هات
و نداده هات
که همون داده هاست...
شکر . . .
میبخشی غر زدن هامان را
میدانم
هــمـه ی ِ قـراردادهــا را کـه روی
کـاغـذهـای بـی جـان نـمی نویسنـد
بــعـضی از عـهـدهــا را
روی قــلـب هـا هــم مـی نــویــسـیـم ...
حـواست به ایـن عـهـدهـای غـیـر کـاغـذی بـاشـد ...
شـکـسـتَنـشـان
یـک آدم را مـی شـکند......!
درد بزرگیه
برای کسی که متوجه نبودنت نیست
پرپر بشی . . .
ولی وقتی بعد از یک روز در به دری و دلواپسی
بهش میگی نگرانت بودم دلم هزار راه رفت
تموم چیزی که میشنوی
یک "مرسی" خشک و خالیه.....!
شعله ی انتـــــــــــظار تــــا ابَد نمی ســـــوزد
هــــیزم ها خیـسَ ند و آتـــــش های دیگر سَخت وســـوسه انگیـــز...!
گاهی وقتها دلم میخواهد بگویم: من رفتم ؛ باهات قهرم ، دیگه تموم!
دیگه دوستت ندارم .....
وچقدر دلم میخواهد بشنوم: کجا بچه لوس !؟ غلط میکنی که میری .....
مگه دست خودته ؟ رفتن به این راحتی نیست !
اما .... نمیدانم چه حکمتیست که آدمی
همیشه اینجور وقتها میشنود : به جهنم ... !!!
نفس نمی کشــــــــد هــــــــوا
قـــــــــدم نمی زند زمیـــــــن
سکـــــــــوت میکنـــــد غزل
بــــــــدون تـــــو یعنی همین
اندازه دوست داشتن مهم نیست
کیفیتش مهمه
همیشه یک دونه رو دوست داشته باشیم
ولی مــــــــــردونه