چه بسا خداوند هر گره ای که در کار ما میاندازد
همچون گره های قالی باشد
که نهایتا قصد دارد با آنها نقشی زیبا را بیافریند !
خدایا
بارها دقیقا همان جایی دستم را گرفتی که میتوانستی مچم را بگیری ...
عابری که
در کوچه دلم پیچید
راه راست را گم کرده بود
خدا را هم
به بن بست رسید و
رفت...
بی آنکه خدا را دیده باشد
پشت دیوار های این کوچه بن بست...
گاهی اونقدر خدا زود به خواسته مون جواب میده که باورمون نمیشه از طرف اون بوده
اینجاست که میگیم عجب شانسی آوردم . . .
در مقابل تقدیر خداوند همانند کودکی یک ساله باش
که وقتی او را به هوا می اندازی ، می خندد
چرا که اطمینان دارد او را خواهی گرفت