صدای گام های تو...
ضربان زندگی من است
با من راه بیا
هنوز تشنه ی زنده بودنم...
چرا هرچه خواب میبینم
تعبیر آن
تو نمیشود؟
راستی،
خواب من چپ است!!
احتیاط !
در این شهرِ لاکردار
تمام کوچه باغ های عاشقی
به اتوبان های تنهایی وصل می شوند...
چه دنیای عجیبی است
همه میگویند،حرف دلت را بزن
اما هر وقت حرف دلم را زدم ، دل همه را زدم !!
عاشقی یعنی چند بار استخاره کنی و بد بیاد باز بگی:
استخاره اینطوری نیست حتما اشتباه میکنم...
گاهی هیچکس را نداشته باشی بهتراست،باور کن بعضیا تنهاترت میکنند...
در کودکی در کدام بازی ، راهت ندادند ،
که امروز ، اینقدر دیوانه وار ،
تشنه ی “بازی کردن” با آدم هایی؟!
میخواهــــم راحـــــت باشم
بی جسـارت و بـی خجالت
در جواب چه خــــــــبر ها ؟!
چشمانم را ببندم و بگویم :
ناخـــــوشی . . .