بر بزن یکبار دیگر حکم کن،
اما نه بی دل... حکم دل!
هرکه دل دارد بیاندازد وسط
من و تو دلهایمان را رو کنیم
دل که روی دل بیافتد عشق حاکم میشود.
پس به حکم عشق بازی میکنیم.
این دل من، رو کن حالا دلت را
دل نداری؟ بر بزن اندیشه ات را...
حکم لازم.....دل گرفتن، دل سپردن...
هر دو لازم... عشق لازم... عشق لازم...
گاهی اوقات باید بگذری و بگذاری و بروی ....
وقتی می مانی و تحمل می کنی ، از خودت یک احمق می سازی
چرا وقتی دروغ میگی و من لبخند می زنم فکر میکنی خرم . . .
خب یه بارم فکر کن دارم به خریت تو لبخند می زنم . . !
خواستم هرچه را که بـــــوی تو میداد بســوزانم ؛ جــانم آتـــش گــــرفــــت !
گاهی مرا یاد کن ...
من همانم که اگر ساعتی از من بی خبر بودی
آسمان را به زمین می دوختی ...
گاهی مرا یاد کن ...
من همانم که اگر ساعتی از من بی خبر بودی
آسمان را به زمین می دوختی ...
دوست داشتنی ترین رابطه ها ،
رابطه هایی دو طرفه اند ...!
یعنی هر دو میکوشند برای ادامه دار شدنش ...!
هر دو خطر می کنند ...!
هر دو وقت می گذارند ...!
هزینه می کنند ...!
هر دو برای یک لحظه بیشتر، در کنار هم بودن با زمان هم میجنگند ...!
ماهی در برکه و برکه تهی از آب
دانه در کویر و کویر تشنه
پرنده در قفس و آسمان در انتظار او
شب در کمین روز خفته
چشمها بسته
همه خسته ، همه بی کس
شهر پر از زندان در بسته
امید ناامیدان روزنی است از نور
غافل از آنکه روزن را نیست طاقت آن نور
صبر کن سهراب ! قایقت جا دارد؟
آب را گل کردند چشم ها را بستند و چه با دل کردند ...
وای سهراب کجایی آخر ؟ ... زخم ها بر دل عاشق کردن ، خون به چشمان شقایق کردند...
ای سهراب کجایی که ببینی حالا دل خوش سیری چند ؟
صبــــــــ ـــــــــر کن سهــــــــ ـــــــراب ...!
قایقت جا دارد؟ من را نیز با خود ببر ، اینجا عاشقی بین مردم مرده است . . .
مـــــرور می کنـم
خاطـــراتمـــان را
امـّــــا مگـــر
کـپـــی برابـر اصـــل میشـــود !
دلم تنگ شده برایت . . .