هر کس هر جا که دلش می خواهد بایستد
به کسی اجازه اینکه به جای تو در قلبم بنشیند نخواهم داد
دلم بی لبت نای ماندن ندارد / لبم بی دلت جای خواندن ندارد
بی لب و بی دل ، توان بود ولی / سرم بی تبت پای ماندن ندارد
با اینکه ازم دوری اما هر وقت دستمو میزارم رو قلبم ، میبینم سر جاتی !
در شادی من شریک باش ای ساعت / در فکر لباس شیک باش ای ساعت
تعجیل بکن ، دلم برایش تنگ است / کم عاشق تیک و تاک باش ای ساعت
عجب خیاط ماهری است دنیا ، که دل هیچکس را برای ما تنگ ندوخت !
من و دل همنفسیم با نفس خیال تو / نفسم ، همنفسم ، هر نفسم فدای تو
خداوندا ، جای سوره ای به نام "عشق" در قرآن تو خالیست
که اینگونه آغاز شود :
و قسم به روزی که دلت را میشکنند و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت
یارم از بهر فراقت به کجا سر بزنم / شوق دیدار تو دارم ، به کجا پر بزنم ؟
از دل کوچه گذشتم از میون جاده ی خیس
این مسیر بدون برگشت که واسم هیچ آشنا نیست
میخوام آرامش بگیرم من که تو غصه اسیرم
حق من نیست مثل سایه توی تنهایی بمیرم...